کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخم مرغی شکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تخم جن
فرهنگ فارسی معین
(تُ مِ جِ)(اِمر.) (کن .) 1 - کودک ناآرام . 2 - بچة زبر و زرنگ . 3 - لفظ محبت آمیز میان دوستان نزدیک .
-
تخم مرغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ مُ) (اِمر.) بیضة مرغ ، تخم ماکیان .
-
اخم و تخم
فرهنگ فارسی معین
(اَ مُ تَ) (اِمص .) (عا.) ترشرویی ، بدخُلقی .
-
تخم لق شکستن
فرهنگ فارسی معین
(تُ مِ لَ. ش ِ کَ تَ) (مص ل .) فرصت دادن ، رو دادن ، خشت کج نهادن .
-
جستوجو در متن
-
کیوی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درختچه ای بالارونده از تیره ای نزدیک به تیرة گل سرخیان با گل هایی نرم و شش گلبرگ و میوه ای تخم مرغی شکل که پوست آن نازک ، کرکدار و قهوه ای رنگ است . میوة آن سرشار از ویتامین C می باشد.