کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخمیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سرشتن ، مایه زدن . 2 - رسیدن شراب . 3 - ترشیده شدن .
-
جستوجو در متن
-
مخمر
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) سرشته شده ، تخمیر شده .
-
گندیده
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (ص .) دارای بود یا مزة بد (بر اثر تخمیر شدن )، دارای گندیدگی .
-
تورنسل
فرهنگ فارسی معین
(نِ سُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی که از تخمیر گل سنگ ها به وسیلة ادرار یا به مجاورت آمونیاک و کربنات و پتاس ایجاد می شود. تورنسل در محیط اسیدی به رنگ سرخ و در محیط قلیایی به رنگ آبی درآید.
-
چای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مأخوذ از چینی ، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه ) چ...