کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلخل درونذرهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذره بین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.) عدسی شیشه ای یا بلوری ، که دو سطح آن محدب است و چیزهای ریز را بزرگ نشان دهد.
-
فوتون
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) کوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذره ای بدون جرم و سکون بار الکتریکی است . (فره ).
-
مزون
فرهنگ فارسی معین
(مِ زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون . (فیزیک ). 2 - محل تهیه و فروش لباس .
-
آب زرفت
فرهنگ فارسی معین
(زُ رُ) (اِ مر.) میوه ای که درون آن گندیده شده باشد.
-
ریبوزم
فرهنگ فارسی معین
(بُ زُ) [ فر. ] (اِ.) اندامک درون یاخته ای که عمدتاً از رِنا (RNA) تشکیل شده و جایگاه سنتز پروتئین است ، رِناتن . (فره ).
-
سانتروزم
فرهنگ فارسی معین
(تِ رُ زُ) [ فر. ] (اِ.) یکی از اندامک های درون یاخته ای که در تقسیم سلولی فعالانه شرکت می کند، میان تن . (فره ).
-
سراچه
فرهنگ فارسی معین
(سَ چَ یا چِ)(اِمصغ .)1 - سرای کوچک . 2 - خلوت خانه . 3 - صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد.
-
نخاع
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) مادة نرم و سفیدرنگی که به صورت رشته ای درون ستون فقرات جای دارد.
-
کژین
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) جامه ای که درون آن را با ابریشم می انباشتند و روز جنگ می پوشیدند.
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)صفحة شیشه ای ظریف که نمونه های تهیه شده از جاندارهای ذره بینی یا برش های جانوری و گیاهی پیش از بررسی با میکروسکوپ روی آن قرار می گیرد.
-
بتا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ یو. ] ( اِ.) 1 - نام حرف دوم یونانی . 2 - ذره ای با بار منفی شامل باریکه ای از الکترون ها که از اجسام رادیو اکتیو گسیل می شود. 3 - دومین ستارة هر صورت فلکی به لحاظ روشنایی .
-
تباشیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - ماده ای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب به کار می رفت . 2 - اول صبح ، اول هر چیزی . 3 - خبر خوش ، مژده .
-
کژاغند
فرهنگ فارسی معین
(کَ غَ) (اِ.) = کژآگند. کج آکند: جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه از ابریشم پر کرده و روزهای جنگ به تن می کردند.
-
جارو
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) = جاروب : وسیله ای برای رُفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند. ؛~ برقی دستگاهی برقی دارای صفحة برس و لوله ای بلند و محفظة خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد.
-
عدسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود. 2 - جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو مادة ژلاتین مانند حفرة درونی کره چشم قرار دارد.