کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرنیخ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.)تخته سنگ ، صخره .
-
درود
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - چوب ، تخته . 2 - درخت بریده شده .
-
کاراسته
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (اِ.) چوب ، تخته و دیگر مصالح بنایی .
-
کتام
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) خانه ای ساخته شده از چوب و تخته . تالار.
-
برماه
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) = برمه : ابزاری که درودگران با آن تخته را سوراخ می کنند.
-
سه لایی
فرهنگ فارسی معین
(س لُ) (ص نسب .) منسوب به سه لا؛ دارای سه لا. ؛ تختة ~: تخته ای مرکب از سه لای رویین ، زیرین و میانین که جمعاً یک تختة نسبتاً نازک را تشکیل دهند و معمولاً در ساختن روکش میز، صندلی ، پاراوان و غیره به کار می رود.
-
مارس
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) باخت در بازی تخته نرد، به ترتیبی که دو امتیاز حساب شود.
-
آهن جامه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تخته های صندوق های چوبی را به هم متصل می کردند.
-
تراشیده
فرهنگ فارسی معین
(تَ دِ) (ص مف .) هرچیزی که آن را تراش داده باشند مانند: چوب ، تخته و غیره .
-
توفال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تخته های نازک و باریکی که به سقف اتاق می کوبند و سپس روی آن را کاهگل و گچ می مالند.
-
سیبل
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ فر. ] قطعه ای از تخته یا مقوا که برای تیراندازی هدف قرار دهند؛ نشانه ، هدف .
-
نئوپان
فرهنگ فارسی معین
(نِ ئُ) [ فر. ] (اِ.) تختة مصنوعی که از خاک ارة فشرده و ضایعات چوب ساخته می شود.
-
هبد
فرهنگ فارسی معین
(هَ بَ) (اِ.) ماله ای که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند و آن به شکل تختة بزرگی است .
-
هرزبان
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) (عا.) تخته ای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب .
-
تیک آف
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِمص .) 1 - یک باره به حرکت درآوردن اتومبیل یا موتور سیکلت به شکلی که چرخ های آن از زمین اندکی فاصله بگیرد. 2 - از زمین برخاستن یا بلند کردن هواپیما. 3 - پریدن یا بلند شدن از تختة شیرجه یا تختة پرش .