کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته تخته کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هرزبان
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) (عا.) تخته ای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب .
-
رنده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (اِ.) 1 - ابزاری که با آن چوب و تخته را تراشند. 2 - ابزاری برای خرد کردن سیب زمینی ، پیاز و...
-
چوبک
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِ.) 1 - گیاهی دارای گل های مجتمع با برگ های خاردار و ریشة ضخیم . ریشة این گیاه را پس از خشک کردن می کوبند و نرم می کنند و در شستن لباس به کار می برند. 2 - چوب کوتاه و باریکی که بعضی از سازهای کوبه ای مانند طبل را با آن می نوازند. 3 - نام تخته ...
-
پالت
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شستی نقاشی (تخته رنگ ). 2 - سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جابه جا کردن مواد و بسته ها. 3 - سازه های مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف . (فره ).
-
شلنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ لَ) (اِ.) 1 - گام بلند. 2 - نوعی جست و خیز با گام های بلند به هنگام راه رفتن . ؛ ~تخته انداختن الف - با حرکات بی قاعده و مستانه بالا و پایین جستن ، رقص شتری کردن . ب - ول گشتن و همه جا رفتن .