کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحليل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحلیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - حل کردن ، تجزیه کردن . 2 - روا شمردن ، حلال کردن .
-
جستوجو در متن
-
روان درمانی
فرهنگ فارسی معین
(رَ. دَ) (حامص .) درمان بیماران بر مبنای تحلیل تعارض های موجود در روان آنان و تحلیل مسائل بیماران در ارتباط با دیگران .
-
محلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تحلیل شده ، تحلیل رفته . 2 - حلال گردانیده . 3 - هر آب که در آن شتران فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند.
-
منهضم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ ض ) [ ع . ] (اِفا. ص .) هضم شده و به تحلیل رفته (طعام ).
-
هضم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - گوارش ، تحلیل غذا در معده . 2 - درهم شکستن .
-
آرتروز
فرهنگ فارسی معین
(تْ رُ) [ فر. ] (اِ.) هر گونه بیماری دردناک مفصلی به ویژه نوع التهابی آن که با تحلیل سطح مفصل ها همراه است .
-
موزیکولوژی
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم تجزیه و تحلیل ویژگی های انواع موسیقی و بررسی تاریخی آن ها، موسیقی شناسی . (فره ).
-
گواریدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) 1 - خوب تحلیل رفتن ، نیک هضم شدن . 2 - خوشگوار بودن .
-
ساختارگرایی
فرهنگ فارسی معین
(گِ یا گَ) (حامص .) 1 - نظریه ای که در آن روابط انسانی بیش تر با نمادگرایی منطقی تفسیر و توجیه می شود. 2 - شیوة تجزیه و تحلیل زبان براساس توصیف ویژگی های ساخت و نظام آن .
-
متحلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ ل ِّ ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بیمارشونده . 2 - استثنا کننده در سوگند. 3 - بیرون آینده از قسم به کفاره . 4 - در فارسی تحلیل شونده .
-
محلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حل کننده ، تحلیل برنده . 2 - مردی که با زن سه طلاقه ازدواج می کند و او را طلاق می دهد تا آن زن بتواند دوباره با همسر پیشین خود ازدواج کند.
-
آنالیز
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - عمل تجزیه فیزیکی یا منطقی جسم ، تجزیه . 2 - شاخه ای از علم ریاضی که به مطالعة رفتار توابع از نظر حد و پیوستگی و مشتق پذیری و غیره می پردازد. 3 - فهرست بندی داده های یک مسئله و داده های دیگر مربوط به آن و سپس جست و جوی هدف با مشخص ک...
-
تجزیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تجزیة ] (مص م .) 1 - جزء جزء کردن چیزی ، پاره های یک جسم مرکب را از هم جدا کردن . 2 - تحلیل مفردات عبارت ها و جمله ها طبق قواعد صرف ، بدون در نظر گرفتن رابطه و ترکیب آن ها (دستور). 3 - تبدیل یک جسم به چند جسم ساده تر مانند ت بدیل آب ب...
-
ترکیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بر هم نشاندن چیزی بر چیزی . 2 - آمیخته کردن . 3 - (اِمص .) آمیزش ، اختلاط . 4 - در شیمی تبدیل چند جسم به جسم سنگین تر. 5 - در علم دستور تحلیل عبارت ها و جمله ها از لحاظ روابط کلمات طبق قواعد نحو. مق . تجزیه .