کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحصیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به دست آوردن . 2 - دانش آموختن . 3 - (اِمص .) کسب .
-
واژههای مشابه
-
تحصیل کرده
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) دارای سواد و آموزش عالی .
-
تحصیل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - مالیات بگیر، جمع کنندة مالیات . 2 - مأمور گردآوری اموال یا طلب های یک مؤسسه یا اداره .
-
جستوجو در متن
-
تحصیلات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ تحصیل . 1 - آن چه در یک موسسة آموزشی تحصیل شده است . 2 - آموزش .
-
چیز فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده ، صاحب اطلاع .
-
درس خوانده
فرهنگ فارسی معین
(دَ. خا دِ) (ص مف .) تحصیل کرده ، باسواد، با شعور و فهمیده .
-
راقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - بالا رونده ، جلو رونده . 2 - افسونگر. 3 - تحصیل کرده .
-
عمل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) والی ، حاکم ، تحصیل دار مالیات .
-
ابتدایی
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ابتدائی ] (ص نسب .) مقدماتی ، اولی ، آغاز. ؛مدرسة ~مدرسه ای که در آن نخستین دورة تحصیل را فراگیرد.
-
دبیرستان
فرهنگ فارسی معین
(دَ رِ) (اِمر.) مدرسه ای که دانش - آموزان در آن تحصیل کنند که بالاتر از دبستان و پایین تر از دانشگاه می باشد ، مدرسة متوسطه .
-
نرس
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ انگ . ] (اِ.) فردی که در زمینة اصول علمی و مهارت های حرفه ای مراقبت و درمان بیماران تحصیل کرده و در آن تبحر داشته باشد، پرستار. (فره ).
-
وروور
فرهنگ فارسی معین
(وِ رُ وِ) (اِمر.) (عا.) تلقین ، تکرار، پرحرفی . ضرب المثلی در مقام استهزا کردن تحصیل علم گویند.
-
کسب
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - تحصیل ، به دست آوردن . 2 - حرفه ، شغل .