کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجارت
فرهنگ فارسی معین
(تِ رَ) [ ع . ] (مص ل .) بازرگانی کردن ، دادوستد، سوداگری .
-
جستوجو در متن
-
سوداگری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (حامص .) تجارت ، بازرگانی .
-
کاسبی
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع - فا. ] (حامص .) تجارت ، داد و ستد.
-
تجارتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به تجارت ، مربوط به امور بازرگانی .
-
سلعت
فرهنگ فارسی معین
(س عَ) [ ع . سلعة ] (اِ.) متاع ، کالای تجارت .
-
متجر
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) تجارت ، بازرگانی . 2 - (اِ.) کالا.
-
اتجار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) بازرگانی کردن ، خرید و فروش کردن ، معامله ، سودا، بیع و شری ، تجارت .
-
توریسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِمص .) مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره ، گردشگری ، ج هانگردی . (فره ).
-
داد
فرهنگ فارسی معین
و ستد (دُ س ِ تَ) (مص مر.) 1 - فروش و خرید ، معامله ، تجارت . 2 - دادن و گرفتن .
-
مجیز
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - اجازه دهنده ، رخصت دهنده . 2 - ولی و مصلح امر یتیم . 3 - بندة مأذون در تجارت .
-
کمپانی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شرکتی که برای تجارت یا صن عت تشکیل شود. 2 - اشخاصی که با وجود شراکت در سرمایه نام آنان در عنوان بنگاه درج نمی شود. (فره ).