کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تباهى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تباهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - فساد. 2 - نابودی .
-
جستوجو در متن
-
دمور
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (اِمص .) تباهی ، هلاکت .
-
خلال
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) ج . خلل ؛ تباهی ها، فسادها.
-
خرف
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) [ ع . ] (اِ.) تباهی خرد در اثر پیری .
-
ردی
فرهنگ فارسی معین
(رَ دا) [ ع . ] (اِمص .) هلاک ، تباهی .
-
عدوی
فرهنگ فارسی معین
(عُ دْ وا) [ ع . ] (حامص .) فساد، تباهی .
-
خلل
فرهنگ فارسی معین
(خَ لَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - تباهی ، فساد. 2 - پراکندگی ، تفرق .
-
عیث
فرهنگ فارسی معین
(عَ یا عِ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - تباهی . 2 - زیان .
-
مفسده
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ دِ) [ ع . مفسدة ] (اِ.) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.
-
ام الفساد
فرهنگ فارسی معین
( ~. فِ یا فَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) مایه و سبب تباهی و فساد. 2 - (ص .) فتنه انگیز.
-
افساد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فساد کردن ، برپا کردن فتنه . 2 - (اِمص .) تباهی ، فساد.
-
جرثومه
فرهنگ فارسی معین
(جُ ثُ مِ) 1 - اصل و بیخ هر چیز. 2 - ماده . 3 - تخم . ؛ ~ فساد مایة تباهی .
-
خبل
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فاسد کردن ، تباه کردن . 2 - (اِمص .) فساد، تباهی .
-
ردائت
فرهنگ فارسی معین
(رَ ئَ) [ ع . ردائة ] (اِمص .) 1 - فساد، تباهی . 2 - پستی ، بدی .