کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تا دسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی تا
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بی مانند، بی نظیر.
-
تا شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - دولا شدن . 2 - چین برداشتن .
-
تا کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) رفتار کردن .
-
دو تا
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (ص مر.) دولا، خمیده .
-
سه تا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) = ستا. ستار. ستاره : طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند.
-
سه تا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) = ستا: سه پیالة شراب که هر ناهار خورند تا غسل معده دهد؛ ثلاثة غساله .
-
قاف تا قاف
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) سراسر جهان .
-
جستوجو در متن
-
طلب طلب
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) [ ازع . ] (ق مر.) گروه گروه ، دسته دسته .
-
تحزب
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) گروه گروه شدن ، دسته دسته شدن .
-
ابابیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.)1 - دسته های پراکنده ، دسته - دسته ، گروه مرغان . 2 - پرستوها، چلچله ها.
-
رمارم
فرهنگ فارسی معین
(رَ رَ) (ق مر.) 1 - دسته دسته ، گروه گروه . 2 - مقابل ، برابر. 3 - پیاپی ، پی در پی .
-
تصنیف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دسته دسته کردن . 2 - نوشتن کتاب یا رساله . 3 - (اِ.) نوعی شعر که با آهنگ خوانده شود. ج . تصانیف .
-
دسته فراش
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) جاروب بلند دسته دار.
-
بنه کن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (اِمر.) حرکت دسته جمعی یک خانواده یا یک دسته از جایی به جایی .