کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) [ په . ] (اِ.) = تاوه : 1 - ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت ، ماهی ، کوکو و غیره به کار می رود. 2 - آلتی است که در آن دانة گندم و حبوب دیگر را بریان کنند. 3 - خشت پخته ، آجر بزرگ . 4 - شیشة تابدان . تابه تا (بِ یا بَ) (ص مر.) 1 - لنگه به ل...
-
ماهی تابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمر.) ظرف فلزی پهن که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ می کنند، ماهی تاوه .
-
جستوجو در متن
-
فرن
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) تابة سفالین که در آن نان پزند.
-
بریجن
فرهنگ فارسی معین
(بِ جَ) (اِ.) = بریزن . برزن : تابة گلین یا سفالین که روی آن نان پزند؛ اجاق ، تنور.
-
طاباق
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) = طابق : 1 - ظرف آهنی مدور که بر آن نان پزند، تابه . 2 - خشت پختة بزرگ ، آجر بزرگ .
-
همبرگر
فرهنگ فارسی معین
(هَ ب گ ) [ انگ . ] (اِ.) گوشت چرخ کرده که گرد و پهن نموده و در تابه سرخ کنند.
-
یغلاوی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - تابة کوچک دسته دار. 2 - کاسة کوچک دسته دار مخصوص غذا گرفتن سربازان .
-
ساج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) معرب ساک . 1 - درختی است بلند با چوبی سیاه رنگ . 2 - سنگی که با آن شمشیر را صیقل دهند. 3 - تابة نان پزی .
-
ماعون
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که از آن کمک جویند و سود برند. 2 - اسباب خانه مانند دیگ و تابه و غیره . 3 - معروف . 4 - زکات . 5 - طاعت . 6 - باران . 7 - آب .