کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاه چیزی را گشودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ) (مص م .) 1 - وزن کردن ، اندازه گرفتن . 2 - ارزش چیزی را تعیین کردن . 3 - چیزی را با چیزی مقایسه کردن .
-
مهک
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ساییدن چیزی را. 2 - نرم کردن چیزی را.
-
مغسل
فرهنگ فارسی معین
(مِ سَ) [ ع . ] (اِ.) چیزی که با آن چیزی را بشویند.
-
تسبیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به هفت بخش در آوردن چیزی را، بر هفت رکن تقسیم کردن ، هفت جزء کردن چیزی را.
-
نفث
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به دل کسی القاء کردن چیزی را. 2 - انداختن چیزی را از دهان . 3 - (مص ل .) تف کردن .
-
فاتحه
فرهنگ فارسی معین
(تِ حِ یا حَ) [ ع . فاتحة ] 1 - (اِفا.) مؤنث فاتح . 2 - (اِ.) آغاز کار، اول چیزی . 3 - دعای خیر برای مرده . ؛~ی چیزی را خواندن (کن .) الف - دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن . ب - مصرف کردن و به اتمام رساندن . ؛~ نخواندن برای کسی یا چیزی (کن .) ...
-
یاعلی
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ندا.) این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف به کار رود: 1 - هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند. ؛~ گفتن باب دوستی با کسی گشودن . 2 - هنگامی که دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند. ؛ ~ کردن ...
-
انتصاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) حق خود را از کسی گرفتن ، نصف چیزی را گرفتن .
-
افتقاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گم کردن چیزی را. 2 - جستن گم شده را.
-
آکندن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - پر کردن ، انباشتن . 2 - توی چیزی را پُر کردن . 3 - سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن . 4 - غنی کردن ، آبادان کردن . 5 - مدفون ساختن .
-
گند
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - بوی بد، عفونت . 2 - کثافت ، آلودگی . ؛ ~ ِ چیزی بالا آمدن (درآمدن ) : (عا.) فساد آن آشکار شدن . ؛ ~چیزی را بالا آوردن : (عا.) کاری را بسیار بد انجام دادن ، رسوا شدن .
-
استبدال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)1 - عوض کردن ، بدل نمودن . 2 - چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن .
-
پوشنه
فرهنگ فارسی معین
(شَ نِ) (اِمر.) 1 - سرپوش ، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند. 2 - هر چیز پوشیدنی .
-
تشبث
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چنگ زدن به چیزی ، چیزی را دست آویز قرار دادن .
-
رساننده
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ نَ یا نِ دِ) (ص فا.) کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند.