کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تالار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اتاق بزرگ ، سالن .
-
جستوجو در متن
-
سال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) اطاق بزرگ ، تالار.
-
طنبی
فرهنگ فارسی معین
(طِ) (اِ.) تالار، اتاق بزرگ .
-
سالن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد.
-
کتام
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) خانه ای ساخته شده از چوب و تخته . تالار.
-
هال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) راهرو، سرسرا، تالار بزرگ که معمولاً به بخش های داخلی راه دارد.
-
لابی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) 1 - سرسرای بزرگ ورودی ، تالار ورودی هتل و مهمان خانه (فره ). 2 - گروه یا جریانی که تلاش می کنند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان خود اثر بگذارد.