کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تافتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - پیچیدن ، تاب دادن . 2 - سرپیچی کردن . 3 - درخشیدن . 4 - تاب آوردن . 5 - گراییدن ، روی آوردن .
-
تافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (مص ل .) 1 - برافروختن ، روشن شدن . 2 - گرم گردیدن .
-
واژههای مشابه
-
عنان تافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - برگشتن . 2 - رو گرداندن .
-
گردن تافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص ل .) سرباز زدن ، اعراض ، سرپیچی .
-
جستوجو در متن
-
روزیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) روشن شدن ، تافتن .
-
فتل
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (مص م .) تافتن چیزی را.
-
اضراب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) روی گردانیدن ، رخ تافتن .
-
رشتن
فرهنگ فارسی معین
(رِ تَ) (مص م .) تافتن ، تابیدن .
-
رشتن
فرهنگ فارسی معین
(رُ تَ) (مص ل .) افروختن ، تافتن .
-
بزوغ
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] (مص ل .) برآمدن ، تافتن ، تابیدن (آفتاب و ستارگان ).
-
تاباندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - روشن ساختن ، برافروختن . 2 - تاب دادن ، پیچ و خم دادن . 3 - گرم کردن ، تافتن . 4 - اعراض کردن .
-
فتیله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - تافتن ، تابیدن . 2 - نام یکی از فنون کشتی .
-
تاب دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - تافتن ، پیچ دادن ، خماندن . 2 - زلف و ریسمان و امثال آن را پیچ و خم دادن . 3 - چیزی را در ظرفی فلزی در حرارت آتش بدون آب و روغن سرخ و برشته کردن . 4 - پرتو افکندن ، روشن ساختن .