کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تازیانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) شلاق ، تسمة چرمی که با آن چهارپایان را هنگام تاختن بزنند.
-
واژههای مشابه
-
هم تازیانه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. ن ) (ص .) شریک در تاخت و تاز و تاراج .
-
جستوجو در متن
-
تازانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) شلاق ، تازیانه .
-
هزارگان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نوعی تنبیه و شکنجه ، هزار تازیانه .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(ش یْ) (اِ.) رشتة تازیانه .
-
قمچی
فرهنگ فارسی معین
(قَ مْ) [ تر. ] (اِ.) تازیانه ، شلاق .
-
دره
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) [ ع . دِرّة ] (اِ.) تازیانه ، شلاق .
-
سوط
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) تازیانه ؛ ج . اسواط .
-
جلاد
فرهنگ فارسی معین
(جَ لّ) [ ع . ] (ص .) مأمور تازیانه زدن یا کشتن محکومان ، دژخیم .
-
شلاق
فرهنگ فارسی معین
(شَ لّ) [ تر. ] 1 - (اِ.) تازیانه . 2 - (ص .) شوخ . 3 - مفسد.
-
چابکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (حامص .) چالاکی ، چستی . 2 - (اِ.) اسب راهوار که اگر تازیانه بر او زنند راه را غلط نکند.
-
دم گاو
فرهنگ فارسی معین
(دُ مِ) (اِمر.) گاودم ، دوال و تسمه ای که آن را به شکل دم گاو تابند و مانند تازیانه به کار برند.
-
دوال
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - تسمه . 2 - تازیانة چرمی . ؛ بر طبل کسی ~ زدن کنایه از: از شهرت کسی استفاده کردن .