کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازه نهال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - گل نوشکفته . 2 - نوبهار. 3 - زمین آرایش یافته از بهار مجدد.
-
تازه عروس
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) [ ع - فا. ] (ص .) زنی که به تازگی ازدواج کرده است ، نوعروس .
-
تازه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - زنده کردن . 2 - بارونق کردن . تعمیر کردن .
-
تازه وارد
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) غریب ، ناشناس .
-
تازه نفس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است .
-
تازه خط
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص مر.) پسری که تازه پشت لبش مو روییده .
-
جستوجو در متن
-
نهال
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) درخت جوان نورسته .
-
قلمه
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ مِ) (اِ.) نهال .
-
اغراس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ غرس ؛ درخت ها، نهال ها.
-
دال
فرهنگ فارسی معین
خال (اِمر.) نهال نو نشانده و پیوند نکرده .
-
درختکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) کاشت درخت یا درختچه ، نهال کاری .
-
رزبن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. بُ) (اِمر.) درخت رز، نهال رز.
-
فسیله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . فسیلة ] (اِ.) نهال خرما. ج . فسیل ، فسائل .
-
مغروس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کاشته شده ، کشته . 2 - نهال ، درخت .