کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازه داماد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - گل نوشکفته . 2 - نوبهار. 3 - زمین آرایش یافته از بهار مجدد.
-
تازه عروس
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) [ ع - فا. ] (ص .) زنی که به تازگی ازدواج کرده است ، نوعروس .
-
تازه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - زنده کردن . 2 - بارونق کردن . تعمیر کردن .
-
تازه وارد
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) غریب ، ناشناس .
-
تازه نفس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است .
-
تازه خط
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص مر.) پسری که تازه پشت لبش مو روییده .
-
جستوجو در متن
-
نوشاد
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) تازه داماد، جوانی که تازه داماد شده .
-
داماد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - مرد تازه زن گرفته . 2 - شوهر دختر یا خواهر.
-
ختن
فرهنگ فارسی معین
(خَ تَ) (اِ.) داماد.
-
پاگشا
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِمر.) جشنی که بعد از عروسی در خانة اقوام و دوستان عروس و داماد برپا می شود به این معنی که پای عروس و داماد به خانة آن ها باز شود.
-
صهر
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) خویشاوندی ، قرابت . 2 - (اِ.) داماد، شوهرخواهر.
-
مصاهرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ رَ) [ ع . مصاهرة ] (اِمص .) داماد شدن ، خویشی کردن .
-
ساقدوش
فرهنگ فارسی معین
(قْ) [ تر - فا. ] (اِ.) کسی که شب عروسی دوش به دوش داماد حرکت می کند.
-
وردک
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (اِ.) جهاز عروس ، آنچه عروس با خود به خانة داماد می برد.