کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تار سبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تار شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) تیره شدن ، تاریک گشتن .
-
سه تار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود.
-
شه تار
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) اولین تار سازها.
-
تار و پود
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) 1 - تارهای طول و عرض پارچه . 2 - اساس و پایة هر چیز.
-
تار و تنبک
فرهنگ فارسی معین
(رُ تُ بَ) (اِمر.) 1 - تار همراه تنبک . 2 - آلات ضرب و نوازندگی .
-
تار و تور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - بسیار تیره . 2 - ذره ذره ، ریزه ریزه .
-
تار و مار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = تال و مال : پراکنده ، از هم پاشیده .
-
تار و مار شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) از هم پاشیده شدن .