کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخ ترک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) (اِ.) شکاف ، رخنه .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) هر صدا و آوازی که از شکستن و ترکیدن چیزی آید.
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) کسی که پشت سر سوار (اسب ، موتور و...) می نشیند.
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) زیباروی ، معشوق .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) ترگ ، کلاهخود، مغفر.
-
واژههای مشابه
-
بیات ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تُ) (اِمر.) آوازی است بسیار یکنواخت و عامه پسند.
-
ترک خوردن
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ. خُ دَ) (مص ل .) (عا.) شکاف برداشتن .
-
ترک کردن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
ترک جوش
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمر.) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته .
-
نیم ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) 1 - خود و کلاه آهنی که در روز جنگ پوشند. 2 - خیمة کوچک .
-
جستوجو در متن
-
قاچ قاچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص مر.) قطعه قطعه ، ترک ترک .
-
رافضی
فرهنگ فارسی معین
( فِ) [ ع . ] (ص .) 1 - ترک کننده . 2 - اصطلاح سنّییان دربارة شیعه به علت ترک رأی صحابه در بیعت با ابوبکر و عمر .