کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخگذاری مطلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (حامص .) آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو.
-
شماره گذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) 1 - (اِمص .) تعیین کردن یا نوشتن شمارة چیزی . 2 - (اِمر.) دایره ای در ادارة راهنمایی و رانندگی که کارش تعیین شمارة وسیلة نقلیه هاست .
-
نقطه گذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 - جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیلة نقطه ، ویرگول و غیره .
-
جستوجو در متن
-
بلاشرط
فرهنگ فارسی معین
(بِ شَ) [ ع . ] (ق .) بدون شرط ، به طور مطلق .
-
پالاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - مطلق اسب . 2 - اسب نوبتی ، جنیبت .
-
شرفه
فرهنگ فارسی معین
(شَ فِ) (اِ.) 1 - صدای پا. 2 - مطلق آواز.
-
ازدو
فرهنگ فارسی معین
(اُ) ( اِ.) صمغ (مطلق ). صمغ درخت ارجنگ ، صغم بادام کوهی که از آن حلوا پزند.
-
ضعیفه
فرهنگ فارسی معین
(ضَ فِ) [ ع . ] (ص .) مؤنث ضعیف . 1 - زن سست و ناتوان . 2 - زن ، (مطلق ) زوجه .
-
طیفور (طَ یا طِ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - مرغی است خرد. 2 - پرنده (مطلق ).
-
مطلق العنان
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ قُ لْ عِ) [ ع . ] (ص مر.) خودکامه ، مستبد، خود رأی .
-
استبداد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خود رأی بودن ، خودسری . 2 - فرمانروایی مطلق یک حزب . 3 - ظلم و تعدی .
-
زن ذلیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ. ذَ) [ ع - فا. ] (عا.) ویژگی آن که از زنش می ترسد و مطیع و فرمان بردار مطلق اوست .
-
ضربان
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زدن (مطلق ). 2 - زدن قلب . 3 - (اِمص .) جهش ، تپش قلب .
-
مهدوی
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به مهدی (مطلق ). 2 - منسوب به مهدی صاحب الزمان (ع ) امام دوازدهم شیعیان .