کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابی
فرهنگ فارسی معین
(تَ اَ بّ) [ ع . ] (مص م .) کسی را به پدری گرفتن .
-
واژههای مشابه
-
تأبی
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ بّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سرکشی کردن ، سرباز زدن . 2 - (اِمص .) سرکشی ، گردنکشی .
-
کج تابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) بدرفتاری کردن .
-
واژههای همآوا
-
تأبی
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ بّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سرکشی کردن ، سرباز زدن . 2 - (اِمص .) سرکشی ، گردنکشی .
-
جستوجو در متن
-
تیلا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرخ رسن تابی .
-
تاسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) خفه کردن ، بی تابی کردن .
-
تاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - اضطراب ، بی تابی . 2 - اندوه .
-
جزع
فرهنگ فارسی معین
(جَ زَ) [ ع . ] (مص ل .) بی تابی کردن ، ناشکیبایی کردن .
-
جزوع
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (مص ل .) بی تابی کردن ، ناشکیبایی کردن .
-
اضطراب
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پریشان حال شدن . 2 - لرزیدن . 3 - (اِمص .)آشفتگی ، بی تابی .
-
تفسه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تُ سِ) (اِ.) 1 - لکة سیاهی که روی چهره پیدا شود. 2 - خواستن هر چیزی ، ویار. 3 - اندوه و بی تابی .
-
قر
فرهنگ فارسی معین
(قِ) (اِ.) (عا.) ادا و اطوار، پیچ و تابی که به بدن می دهند. ؛ ~ کمر انداختن کمر خود را با حرکات عشوه آمیز تکان دادن .