کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأیید 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گواهی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) شهادت ، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری .
-
مؤید
فرهنگ فارسی معین
(مُ ءَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .) تأیید کرده شده .
-
پیش نهاد
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (اِمر.) اندیشه یا طرحی که کسی مطرح می کند تا دیگران نیک یا بد بودنش را تأیید کنند.
-
روادید
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) امضاء یا عبارتی که نوشته ای را تأیید کرده و به آن اعتبار می بخشد.
-
سجل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - تأیید کردن ، تصدیق کردن . 2 - ثبت کردن .
-
مؤید
فرهنگ فارسی معین
(مُ ءَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تایید کننده . 2 - محکم کننده ، استوار دارنده .
-
تأییدیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ یا یَ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که در آن درستی مطلبی یا صلاحیت کسی در موردی تأیید شده باشد.
-
رسید
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ) 1 - (مص مر.) رسیدن . 2 - (اِ.) نوشته ای که به موجب آن دریافت کنندة پول یا شی ء، دریافت آن را تأیید می کند. ،قبض .
-
محضر کردن
فرهنگ فارسی معین
(مَ ضَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) محضر ساختن ، استشهاد تهیه کردن ، برای تأیید سخنی امضاء و شهادت جمع کردن .
-
الله
فرهنگ فارسی معین
(اَ لْ لا) [ ع . ] (اِ.)ایزد، خدا، معبود یگانه . ؛~ُ اعلم خدا داناتر است . (هنگامی که نسبت به موضوعی شک و تردید است ). ؛~ اکبر الف - خدا بزرگ تر است . (هنگام تعجب ، عصبانیت و تأیید گفته می شود). ب - بخشی از اذان و نماز است .
-
نسبیت
فرهنگ فارسی معین
(نِ یَّ)(مص جع .)1 - نسبی بودن . 2 - نام فرضیه ا ی است که انشتین آن را معرفی کرد. در این فرضیه به جای فاصلة بین اشیاء فاصلة بین حوادث در نظر گرفته می شود و زمان و فضا با هم در آن دخیل هستند. این دستگاه متکی به روابط ریاضی است نه به اشیاء و از نظر ری...