کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی سر و بی سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اصلاح
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - سر و سامان دادن ، تصحیح کردن . 2 - کوتاه و مرتب کردن موی سر و صورت .
-
سر و سامان
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ) (اِمر.) 1 - آراستگی ، نظم و ترتیب . 2 - اسباب و لوازم زندگی .
-
ناساز
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - مخالف ، ضد. 2 - خلاف اصول و قا عده ، نامتناسب . 3 - آشفته ، بی سامان .
-
تجدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نو کردن ، از سر گرفتن . 2 - (اِمص .) نوسازی ، از سرگیری . ؛~ خاطره به یاد آوردن آن . ؛~ فراش دوباره زن گرفتن . ؛~ نظر بررسی مجدد. ؛~ ِ قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد.
-
تمشیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ شِ یَ) [ ع . تمشیة ] (مص م .) 1 - روان ساختن ، به راه انداختن . 2 - سر و سامان دادن .
-
لات
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) 1 - فقیر، بی چیز. 2 - بی سر و پا، بی اصل و نسب ، ولگرد. ؛ ~ آسمان جل فقیر عور بی سروسامان .
-
آدم دو قازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش .
-
آسمان و ریسمان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ ) (اِمر.) حرف های بی سر و ته ، سخن های بی فایده .
-
جرت و قوز
فرهنگ فارسی معین
(جِ تُ) (ص مر.) (عا.) سبک سر و بی ادب که به سر و وضع و لباس خود مغرور باشد.
-
لیتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص .) 1 - مفلس . 2 - بی سر و پا و لات .
-
لختی
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (حامص .) برهنگی ، عوری . ؛ ~پُختی برهنه و بی سر و پا.
-
سوت و کور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص مر.) (عا.) 1 - کساد، بی رونق . 2 - بی سر و صدا، ساکت .
-
اوباش
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ وَبْش ؛ فرومایگان ، مردمان بی سر و پا.
-
پاپتی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص مر.)(عا.) تهی دست ، بی سر و پا.
-
جعلق
فرهنگ فارسی معین
(جُ عَ لَّ) (ص .) آدم بی سر و پا.