کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیماری و رنج و ملال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زحمت
فرهنگ فارسی معین
(زَ مَ) [ ع . زحمة ] 1 - (مص ل .) انبوه کردن . 2 - (اِمص .) ازدحام . 3 - رنج و آزردگی . 4 - (اِ.) بیماری . 5 - در فارسی : دردسر.
-
آزیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آزار، رنج و آسیب .
-
متکلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کَ لَّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که کاری را متعهد شود و به رنج و زحمت انجام دهد. 2 - کسی که به رنج و زحمت شعر گوید.
-
پیچ و تاب
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِمر.) 1 - خم و شکن . 2 - رنج و مشقت .
-
بی جگر
فرهنگ فارسی معین
(جِ گَ) (ص ) 1 - ترسو. 2 - بدون رنج و زحمت .
-
عذاب
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) شکنجه ، آزار. 2 - (اِ.) درد و رنج .
-
معذب
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ ذَّ) [ ع . ] (اِمف .) آزار شده ، در رنج و عذاب .
-
اذیت
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَّ) [ ع . اذیة ] 1 - (اِمص .) آزار، رنج ، زحمت . 2 - (مص ل .) آزرده شدن ، رنج کشیدن . 3 - (مص م .) رنجانیدن ، اذا و اذی نیز گویند.
-
آخ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) کلمة افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تأسف تلفظ می کنند.
-
تخس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - گرما، حرارت . 2 - تپش قلب از رنج و اندوه .
-
دق دلی
فرهنگ فارسی معین
(دِ قِ دِ) (ص مر.) خشم ناشی از رنج و اندوه .
-
نصف العمر
فرهنگ فارسی معین
(نِ فُ لْ عُ) [ ازع . ] (ص .) بسیار ترسیده و رنج کشیده ، دچار اضطراب و اندوه .
-
متکلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) آن که کاری را متعهد شود و خود را در رنج و سختی بیندازد، دارای تکلف .
-
لک و لک کردن
فرهنگ فارسی معین
(لِ کُ لِ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن . 2 - با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن .
-
آوار
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص .) آزار، رنج ، ستم . 2 - خراب ، ویران . 3 - ( اِ.) هرج و مرج ، بی نظمی . 4 - غارت ، چپاول . 5 - دربه در، آواره .