کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شه
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) کلمه ای است که هنگام نفرت و بیزاری بر زبان آورند.
-
نفرت
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) [ ع . نفرة ] (اِمص .) بیزاری ، رمیدگی .
-
تبرا
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ رّ) [ ع . تبراء ] (مص ل .) دوری کردن ، بیزاری جستن .
-
تنافر
فرهنگ فارسی معین
(تَ فُ) [ ع . ] (مص ل .) دوری جُستن ، از یکدیگر بیزاری جستن .
-
اشمئزاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیزاری ، نفرت داشتن . 2 - (اِمص .) اکراه ، نفرت .
-
تبرء
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ رُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیزار شدن . 2 - (اِمص .) بیزاری .
-
چندش
فرهنگ فارسی معین
(چِ دِ) [ په . ] (اِمص .) (عا.) حالت بیزاری که از دیدن چیز ناپسند به انسان دست می دهد.
-
ملالت
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ملالة ] (اِمص .) 1 - افسردگی ، دلتنگی . 2 - بیزاری ، آزردگی .
-
ظهار
فرهنگ فارسی معین
(ض ِ) [ ع . ] (مص ل .) با زن خود صیغة بیزاری ذیل را گفتن : «انت علی کظهرامی » یعنی چنان که مادر بر من حرام است تو نیز از این پس چنانی . در این حال زن بدو حرام می شود و تا کفاره ندهند حلال نگردند.
-
برائت
فرهنگ فارسی معین
(بَ ئَ) [ ع . براءة ] 1 - (مص ل .)پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . 2 - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . 3 - ( اِ.) اجازه . 4 - حواله . 5 - (اِمص .) رهایی ، خلاصی . 6 - بیزاری ، دوری . 7 - پاکی .