کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون شهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
گام بیرون نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) از حد خویش تجاوز کردن .
-
جستوجو در متن
-
مدینه
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) [ ع . مدینة ] (اِ.) شهر. ج . مدن ، مداین . ؛ ~ی فاضله آرمان شهر.
-
شاهجانی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به شاهجان (شهر مرو). 2 - پارچه ای لطیف که در شهر مرو بافته می شد. 3 - پارچة لطیف (مطلقاً).
-
شهروند
فرهنگ فارسی معین
(شَ وَ) (اِ.) 1 - کسی که در شهر زندگی می کند. 2 - اهل یک شهر یا یک کشور.
-
مسافرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ رَ) [ ع . مسافرة ] (مص ل .) از شهر یا کشوری به شهر یا کشور دیگر رفتن .
-
شهر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) ماه .
-
شهر راندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) کشورداری .
-
نه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) شهر، آبادی .
-
هری
فرهنگ فارسی معین
(ه ) (اِ.) شهر هرات .
-
کندر
فرهنگ فارسی معین
(کَ نْ دَ) (اِ.) شهر.
-
کمربندی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ .) 1 - (ص نسب .) منسوب به کمربند. 2 - دارای حالتی چون کمربند. 3 - (اِ.) جاده ای که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند.
-
بامی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص .) درخشان ، صفت و عنوان شهر بلخ .
-
بیگلر
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ تر. ] (ص مر.) 1 - امیر. 2 - بزرگ شهر یا طایفه .