کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
گام بیرون نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) از حد خویش تجاوز کردن .
-
جستوجو در متن
-
شد
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (مص ل .) شدن ، رفتن .
-
آمد شد
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ) (مص مر.) 1 - آمد و شد، رفت و آمد. 2 - تکرار.
-
روارو
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمص .) آمد و شد مردم در جایی ، کثرت آمد و شد.
-
شد
فرهنگ فارسی معین
(شَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار ساختن . قوی کردن . 2 - بلند و پست کردن نغمه تا موافق مطلوب گردد؛ کوک کردن ، اصطحاب . 3 - (مص ل .) دویدن . 4 - حمله کردن .
-
تاتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نامی که در گذشته به مغول اطلاق می شد.
-
برعکس
فرهنگ فارسی معین
(بَ عَ) [ فا - ع . ] (ق مر.) برخلاف ، به عکس آن چه گفته شد.
-
باد عقیم
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ عَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) بادی که برای هلاک قوم عاد فرستاده شد.
-
شادخه
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . شادخة ] (ص .) سفیدی پیشانی اسب ، که تا بینی آن رسیده با شد.
-
شلان بها
فرهنگ فارسی معین
(ش بَ) (اِ.) مالیاتی که به مناسبت اعیاد وصول می شد.
-
عبور و مرور
فرهنگ فارسی معین
(عُ رُ مُ) [ ع . ] (اِمر.) رفت و آمد، آمد و شد.
-
قدم بریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ترک آمد و شد کردن .
-
گلوگاه
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) 1 - حنجره . 2 - گذرگاهی که بتوان از آن وارد جایی شد.