کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون جهیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
گام بیرون نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) از حد خویش تجاوز کردن .
-
جستوجو در متن
-
فوران
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جوشیدن یا جهیدن آب از چشمه یا لوله . 2 - جهیدن رگ . 3 - (اِمص .) جوشش . 4 - جهش .
-
سیستن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) جهیدن .
-
جهیدن
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) (مص ل .) جست زدن .
-
سکیزان
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ص فا.) در حال جهیدن ، در حال جفتک زدن .
-
سکیزیدن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) (مص ل .) اسکیزیدن ، برجستن ، جهیدن .
-
تدفق
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) جهیدن آب ، روان گشتن آب با سرعت و فشار.
-
تیرک زدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. زَ دَ) (مص ل .) جهیدن آب یا مایعی دیگر از سوراخی ریز.
-
جستن
فرهنگ فارسی معین
(جَ تَ) (مص م .) 1 - پریدن ، جهیدن . 2 - گریختن . 3 - خلاص شدن .
-
خیزیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - لغزیدن . 2 - آهسته به جایی درشدن . 3 - جهیدن ، بستن .
-
وثوب
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جستن ، جهیدن ، ب رجستن . 2 - (اِمص .) جست .
-
برجستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ جَ یا ج ِ تَ)(مص ل .)=برجهیدن : پریدن از پایین به بالا یا به عکس ، جهیدن .
-
پریدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) 1 - پرواز کردن . 2 - برجستن و سوار شدن . 3 - جهیدن . 4 - تبخیر شدن .