کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون تاختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
گام بیرون نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) از حد خویش تجاوز کردن .
-
جستوجو در متن
-
تاختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - تند رفتن ، دویدن . 2 - هجوم کردن . 3 - غارت کردن .
-
تأزش
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمص .) تاختن ، یورش .
-
تازاندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) دواندن ، تاختن .
-
آب تاختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) ادرار کردن ، شاشیدن .
-
تازان
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) در حال تاختن . 2 - (ق .) به تاخت ، باسرعت .
-
تکیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) دویدن ، تاختن .
-
دویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) [ په . ] (مص ل .) رفتن به تعجیل ، شتابان تاختن .
-
رکض
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) دویدن ، تاختن .
-
عنان گشادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) تاختن ، حمله کردن .
-
گرم راندن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. دَ) (مص ل .) تاختن ، چهارنعل رفتن .
-
تازیانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) شلاق ، تسمة چرمی که با آن چهارپایان را هنگام تاختن بزنند.
-
تازیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص ل .) تاختن ، دویدن . 2 - حمله کردن . 3 - (مص م .) دوانیدن .