کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
گام بیرون نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) از حد خویش تجاوز کردن .
-
جستوجو در متن
-
هو انداختن
فرهنگ فارسی معین
(هُ. اَ تَ) (مص ل .) (عا.) چو انداختن ، شایعه پراکندن .
-
پیش افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص م .) 1 - پیش انداختن . 2 - پایین انداختن .
-
صورت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به وهم انداختن ، به گمان انداختن .
-
لگد انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص ل .) 1 - جفتک انداختن . 2 - کنایه از: سرکشی کردن .
-
اسقاط
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) افکندن ، انداختن . 2 - حذف کردن ، از قلم انداختن . 3 - (اِمص .) فرسودگی .
-
بساط انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) [ فا - ع . ] (مص م .) 1 - اسباب فروختنی را در مکانی پهن کردن . 2 - فرش انداختن .
-
جاخالی انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) در بازی والیبال توپ را به نقاطی که حریف خالی کرده است انداختن .
-
کچلک بازی درآوردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ چَ لَ. دَ. وَ دَ) (مص ل .) (عا.) داد و فریاد راه انداختن ، الم شنگه راه انداختن ، بهانه جویی کردن .
-
گرد و خاک کردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دُ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) جار و جنجال به راه انداختن ، قشقرق راه انداختن .
-
گل انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص ل .)(عا.) 1 - سرخ شدن ، برافروخته شدن . 2 - گرم شدن (گفتگو). 3 - نقش انداختن .
-
افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - انداختن ، پرت کردن . 2 - گستردن . 3 - از قلم انداختن ، به حساب نیاوردن . 4 - شکست دادن . 5 - جا گرفتن ، اقامت کردن .
-
جاانداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) (مص م .) 1 - رختخواب انداختن . 2 - استخوان جابه جا شده را در جای خود قرار دادن . 3 - از قلم انداختن ، چیزی را فراموش کردن .