کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیداد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) ستم ، ظلم .
-
جستوجو در متن
-
ظلم
فرهنگ فارسی معین
(ظُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ستم کردن . 2 - (اِ.) بیداد، ستم .
-
معتدی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) از حد درگذرنده ، بیداد کننده .
-
دادائیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.)مکتبی است زاییدة اضطراب و هرج و مرج حاصل از خرابی و آدم کشی و بیداد جنگ جهانی اول . ~متأثر از سبک فوتوریسم که به سبک سورئالیسم منتهی شد.
-
ناحق
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ فا - ع . ] 1 - (اِ.) دروغ ، کذب . ؛به ~ برخلاف حق و عدالت . 2 - بیداد. 3 - (ص .) باطل . 4 - ظالم . 5 - نامشروع ، ناروا.