کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیدا شدن ، آشکار شدن .2 - (اِمص .) شرح ، توضیح . 3 - زبان آوری ، فصاحت . 4 - ( اِ.) علمی است که آوردن یک معنی به طرق گوناگون را می آموزد.
-
واژههای مشابه
-
ببر بیان
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ بَ) ( اِ.) جامه ای از پوست ببر که رستم هنگام جنگ به تن می کرد.
-
شیرین بیان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) گیاهی است علفی و پایا از تیرة سبزی آساها. رنگ گل هایش مایل به آبی . ریشه و ساقة آن مصرف دارویی دارد.
-
جستوجو در متن
-
گشاده زبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص .) خوش بیان .
-
وصف
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (مص م .) بیان کردن ، شرح حال و چگونگی چیزی را گفتن . ؛ ~العیش نصف العیش بیان خوشی نصفی از خوشی است .
-
باز راندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) حکایت کردن ، بیان کردن .
-
کاش
فرهنگ فارسی معین
(شب جم .) واژه ای برای بیان آرزوها.
-
مشروح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بیان شده ، شرح داده شده .
-
حاکی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) حکایت کننده ، بیان کننده .
-
مقوال
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) نیکو سخن ، خوش بیان .
-
تأویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بازگردانیدن . 2 - تفسیر کردن ، بیان کردن . 3 - (اِمص .) شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر. ج . تأویلات .
-
برای
فرهنگ فارسی معین
(بَ یِ) (حراض .) 1 - به علت ، به سبب ، به جهت (تعلیل را رساند). 2 - به خاطر. 3 - به منظور (در بیان هدف و مقصود از چیزی ). 4 - در برابر (در بیان برابری و تقابل ارزش و مقدار چیزی ). 5 - در مدت زمان ، به مدت . 6 - نسبت به (در بیان رابطه و نسبت میان دو ا...
-
اندمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ مَ) (اِ.) اندوهه ، شرح و بیان سرگذشت ها و حوادث ناگوار.