کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِجول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بجول
فرهنگ فارسی معین
(بُ جُ) ( اِ.) نک آشتالنگ .
-
واژههای همآوا
-
بجول
فرهنگ فارسی معین
(بُ جُ) ( اِ.) نک آشتالنگ .
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = جیک : یک جانب از چهار جانب بجول ، دزد؛ مق . پک .
-
وژول
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِ.) 1 - بجول ؛ استخوان پاشنة پا. 2 - شور و غوغا.
-
شتالنگ
فرهنگ فارسی معین
(ش لَ) (اِ.) 1 - استخوان پاشنة پا، کعب . 2 - بجول که با آن قمار کنند.
-
شش انداز
فرهنگ فارسی معین
(ش اَ) (ص فا.) = شش اندازه : 1 - کسی که شش بجول بازی کند. 2 - کسی که نرد بازد، نراد. 3 - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا ب...