کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَل بَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (حرف عطف .) بلکه .
-
بل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) پاشنة پای .
-
بل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و معنای بسیاری و فراوانی می دهد، مانند بُلکامه : یعنی بسیار هوس . 2 - در آغاز اسامی خاص می آید مانند: بلحسن = بوالحسن = ابوالحسن . یا در اول اسماء معنی عربی می آید مانند: بلعجب = ابوالعجب یا بلهوس = ...
-
بُل
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) احمق ، نادان .
-
بل گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(بُ. گِ رِ تَ) (مص م .) (عا.) 1 - چیزی را از روی هوا گرفتن . 2 - مجازاً از یک فرصت مناسب به نفع خود سود جستن .
-
واژههای همآوا
-
بلبل
فرهنگ فارسی معین
(بُ بُ) ( اِ.) پرنده ای کوچک از تیرة توکا با سطح پشتی قهوه ای خوش رنگ و یک دست و سطح شکمی مایل به خاکستری کم رنگ که در ناحیة گلو و شکم به سفیدی می گراید. به خاطر آواز زیبایش معروف است .