کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَشِّر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (مص ل .) گشاده رویی ، خوشرویی .
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ) [ ع . ] ( اِ.) مردم ، آدمی ، انسان .
-
ابناء بشر
فرهنگ فارسی معین
( ~ بَ شَ) [ ع . ] (اِمر.) آدمیزادگان .
-
بنی بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فرزندان بشر. 2 - انسان ، آدم .
-
اعلامیه حقوق بشر
فرهنگ فارسی معین
( ~ حُ قِ بَ شَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) اعلامیه ای است شامل یک مقدمه و 30 ماده که در آن به حقوق افراد انسانی بدون توجه به نژاد، رنگ ، جنس و... اشاره شده است . اساس این اعلامیه همان «اعلامیة حقوق بشر» در مقدمة قانون اساسی 1791 فرانسه می باشد. در سال 19...
-
واژههای همآوا
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (مص ل .) گشاده رویی ، خوشرویی .
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ) [ ع . ] ( اِ.) مردم ، آدمی ، انسان .
-
جستوجو در متن
-
چول
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) بیابان ، صحرای خالی از بشر.
-
انسان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (اِ.) آدمی ، مردم ، بشر. ج . اناس و آناس .
-
آدمیزاد
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) = آدمیزاده : انسان ، بشر. ؛ ~ شیر خام خورده کنایه از: انسان موجودی جایزالخطاست .
-
بشردوستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .
-
بشریت
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ یَّ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - وضع یا کیفیت بشر بودن . 2 - نوع انسان ، مجموعة انسان ها. 3 - منش یا رفتار انسانی ، انسانیت .
-
آرمانشهر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) جامعه ای خیالی و آرمانی که در آن نظام کاملی برای سعادت نوع بشر حکمفرماست واز هرگونه شر و بدی از قبیل فقر و بدبختی عاری است . و افرادش به کمال علمی و عملی رسیده و از هوی و هوس رسته اند، مدینة فاضله ، یوتوپیا.