کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَردِ گولو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] ( اِ.) نوعی پارچة کتانی راه راه ، که یمانی آن معروف است .
-
برد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (مص مر.) 1 - عمل بردن (در بازی ) مق باخت . 2 - سود، نفع .
-
برد
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) سرما.
-
برد عجوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ عَ) [ ع . ] (ص .) سرمای پیره - زن ، هفت روز آخر زمستان .
-
وایت برد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِمر.) اسبابی به صورت صفحه ای سفید(از جنس پلاستیک ،پشم شیشه و مانند آن ) که می توان روی آن با ماژیک مخصوص آن مطلبی را نوشت که به راحتی قابل پاک کردن می باشد.
-
کی برد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِ.) مجموعه ای از کلیدهای نمایشگر حروف الفبا و نشانه های دیگر که بر روی یک صفحه قرار گرفته اند و به رایانه متصل می شوند؛ از این وسیله برای ورود اطلاعات به رایانه استفاده می شود، صفحه کلید. (فره ).