کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بوی سوز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مجمر، آتشدان .
-
جستوجو در متن
-
رایحه
فرهنگ فارسی معین
(یِ حِ) [ ع . رایحة ] (اِ.) بوی ، بوی خوش .
-
شاهبو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (اِمر.) 1 - بوی عنبر، عنبر. 2 - بوی مشک .
-
نفح
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) پراکنده شدن بوی خوش ، رسیدن بوی خوش .
-
خلوق
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) بوی خوش .
-
غساک
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) بوی بد.
-
اریج
فرهنگ فارسی معین
(اَ رِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بوی خوش دادن . 2 - (اِ.) بوی خوش .
-
پرک
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) 1 - بوی پیه گندیده . 2 - بوی ظرف چرب ناپاک شسته و مانند آن .
-
زهمت
فرهنگ فارسی معین
(زُ مَ) [ ع . زهمة ] (اِ.) باد گنده ، بوی ریم و چربش ، بوی گوشت چرب متعفن .
-
نکهت
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ هَ) [ ع . نکهة ] (اِ.) 1 - بوی خوش . 2 - بوی دهان .
-
شمیم
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) بوی خوش .
-
غنده
فرهنگ فارسی معین
(غَ دِ) (اِ.) بوی بد.
-
گندا
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) هر چیزی که از آن بوی ناخوش آید.
-
بویناک
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.)دارای بوی بد، بدبو، متعفن .