کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بوم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - سرزمین ، ناحیه . 2 - زمین شیار نکرده . 3 - جا، مقام . 4 - سرشت ،طبیعت . 5 - پارچه قاب گرفته ای که روی آن نقاشی کنند. 6 - زمینة پارچة زردوزی شده .
-
بوم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) جغد.
-
کشی
فرهنگ فارسی معین
(کَ ش ) (حامص .)1 - خوشی ، تندرستی . 2 - خودستایی ، غرور.
-
غله بوم
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) ملک یا مزرعه ای که غله فراوان داشته باشد.
-
اسباب کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (حامص .) حمل و نقل اثاثة منزل ، اسباب و لوازم زندگی را از خانه ای به خانة دیگر بردن .
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ)(حامص .) عمل خواباندن بعضی مرغ خانگی ، بوقلمون کبوتر و جزو آن ها روی تخم تا جوجه تولید شود. ؛ماشین ~ ماشینی که به وسیلة حرارت معینی که به تخم بعض طیور می دهد، تولید جوجه کند.
-
زه کشی
فرهنگ فارسی معین
(زِ. کَ یا کِ) (حامص .) خشکاندن آب زمین .
-
سپاه کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ یا کَ) (حامص .) حرکت دادن سپاه .
-
سیم کشی
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (حامص .) 1 - عمل و شغل سیم کش . 2 - مجموعة سیم ها و کلید و پریزهایی که به کمک آن ها برق یا تلفن را به نقاط مختلف ساختمان یا دستگاه می رسانند.
-
لش کشی
فرهنگ فارسی معین
(لَ. کِ) (حامص .) مرده کشی .
-
مرز و بوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ زُ) (اِمر.) مملکت ، کشور.