کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومی شدن (گیاه و جانور) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاندا
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) جانور پستاندار گیاه خوار شبیه خرس بومی آسیای شرقی .
-
پوست
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)1 - بیرونی ترین بخش بدن جانوران . 2 - پوشش بیرونی ساقه . 3 - پوشش تخم جانور و دانة گیاه . ؛ ~ کسی کنده شدن (کن .) متحمل عذاب شدید شدن .
-
آغازی
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص نسب .)ابتدایی ،بدوی . 2 - ( اِ.) جانور و گیاه تک یاخته .
-
پریاخته
فرهنگ فارسی معین
(پُ. تِ) (اِمر.) یک فرد از موجودات گیاهی یا جانوری که بدنش بیش از یک یاخته داشته باشد، جانور و گیاه پرسلولی .
-
دوتخمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. تُ مِ) (ص مر.) 1 - هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. 2 - مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس ؛ دو تیره . 3 - حرامزاده ، خشوک .
-
علف
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گیاه . 2 - گیاه سبز، خوراک چهارپایان . ج . علوفه . ؛~ زیر پای کسی سبز شدن کنایه از: انتظار طولانی و بیهوده کشیدن . ؛~ خرس کنایه از: هرچیز مفت و بی ارزش .
-
پیاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و مستقر شدن...
-
مرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) پرنده . ج . مرغان . به طور عام نام هر جانور بالدار پرندة تخم گذار که بدنش از پر پوشیده شده باشد. مق خروس . ؛قاطی ~ها شدن کنایه از: ازدواج کردن ، زن گرفتن . ؛ ~یک پا دارد کنایه از: روی حرف و نظر خود ایستادن ، یکدنگی ، لجبازی ....
-
توتون
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد.
-
سنجاقک
فرهنگ فارسی معین
(سَ قَ) [ تر - فا. ] (اِ.) حشره ای است از راستة برگ بالان که دارای چهار بال نازک طویل می باشد. نوزادش پس از خروج از تخم ابتدا آبزی است و پس از تبدیل شدن به جانور کامل از آب خارج می شود.
-
خشک
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - بدون رطوبت و نم . 2 - پژمرده . 3 - متعصب ، بدون انعطاف و نرمی . 4 - خالی از سبزه و گیاه . 5 - آن چه که درونش آب نباشد، بی آب . 6 - بدون ترشح طبیعی . ؛ ~ و تر با هم سوختن کنایه از: گناهکار و بی گناه به یکسان مجازات شدن .
-
صندل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) درختی کوچک بومی هند که از قطعات ضخیم چوب آن وسایل چوبی می سازند. نمونه هایی از این گیاه از راه ارتباط با ریشه و حتی ساقة گیاهان گوناگون بخشی از دورة زیستی خود را به حالت انگلی می گذرانند.
-
نخود
فرهنگ فارسی معین
(نُ خُ) 1 - گیاهی است از تیرة سبزی - آساها (پروانه واران ) و از دستة پیچی ها و یکساله . این گیاه دارای گونه های مختلف است . دانه های رسیده اش مصرف غذایی دارد. 2 - واحدی است برای وزن . ؛ دنبال ~سیاه فرستادن کسی را به بهانه ای از مجلس دور کردن . ؛...