کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوش سر کوچک شاتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پونز
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر . ] (اِ.) میخ کوچک با سر مسطح و گرد.
-
سرک
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ) (اِمصغ .) 1 - سر کوچک . 2 - اضافه ، اضافه بار.
-
خوانچه
فرهنگ فارسی معین
(خا چِ) (اِمر.) 1 - خوان کوچک . 2 - طبق چوبین کوچک که در آن شیرینی ، میوه یا جهاز عروس گذارند و بر روی سر حمل کنند.
-
لنگوته
فرهنگ فارسی معین
(لُ تَ یا تِ) [ هند. ] (اِ.) لنگی است کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سر و پا بر میان بندند.
-
لوژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گردونه ای کوچک که روی آن نشینند و در پیست های اسکی روی برف سر خورند.
-
جرعه ریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) آن که جرعه (شراب و مانند آن ) ریزد. 2 - (اِمر.) جامی باشد ناوچه دار و آن دو قسم است : بزرگ و کوچک . با بزرگ آن زنان در حمام آب بر سر ریزند و با کوچک آن دارو و شربت و غیره در گلوی اطفال کنند.
-
آب چیلک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) پرندة مهاجری که جثة کوچک ، سر گرد، منقار دراز و باریک و پاهای بلند دارد و در کنار نهرها زندگی می کند و از کرم ها و حشره ها تغذیه می کند.
-
چاوچاو
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - ناله و زاری . 2 - سر و صدای پرنده ای کوچک مانند گنجشک هنگامی که پرندة دیگر به او حمله کند یا کسی به لانة او تجاوز نماید تا بچه اش را بگیرد.
-
چتر
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) سایبان کوچک دسته دار که برای حفظ خود از آفتاب یا باد و باران و بالای سر نگه دارند. ؛زیر ~ خود گرفتن کنایه از: حمایت کردن .
-
خسک
فرهنگ فارسی معین
(خَ سَ) (اِمصغ .) 1 - خار کوچک . 2 - خس ، خار. 3 - خار سه پهلو. 4 - خار فلزی سه گوش که در زمان جنگ سر راه دشمن ریزند.
-
سکرجه
فرهنگ فارسی معین
(سُ کَ رَّ جَ یا جِ) [ معر. سکرچه ] (اِ.) 1 - ظرفی است کوچک که در آن نانخورش ها نهند و بر سر سفره گذارند. 2 - واحد وزن .
-
گوش پاک کن
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِمر.) میله ای کوچک و باریک که بر سر آن پنبه پیچیده اند و برای پاک کردن گوش به کار می رود.
-
دهره
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ یا رِ) (اِ.) = داره . دهار: 1 - نوعی حربة دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است . 2 - داس . 3 - شمشیر کوچک دو د مه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز می باشد.
-
آخوندک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) ( اِ.) 1 - حشره ای سبز رنگ مانند ملخ با پاهای دراز، سر بزرگ و دو جفت بال که خود را به شکل شاخه های کوچک درختان درمی آورد و حشرات مضر برای کشاورزی را می خورد. 2 - مجازاً آخوند حقیر یا کم سواد را گویند.
-
حقه
فرهنگ فارسی معین
(حُ قِّ) [ ع . حقة ] 1 - (اِ.) ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر. 2 - کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک . 3 - (ص .) حیله گر، زرنگ .