کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - وجود داشتن ، هستی . 2 - حاضر بودن . 3 - اقامت داشتن .
-
واژههای مشابه
-
اخت بودن
فرهنگ فارسی معین
(اُ. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) مأنوس بودن ، دمساز بودن .
-
باد بودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) هیچ بودن ، پوچ بودن .
-
پر بودن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. دَ) (ص .) 1 - ارزشمند بودن . 2 - (عا.) عالم ، بامعلومات .
-
یخلا بودن
فرهنگ فارسی معین
(یُ. دَ) (ص .) (عا.) بی خیال ، بی قید.
-
قاطع بودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) یقین داشتن .
-
کارا بودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) آمادة انجام کار بودن .
-
محشور بودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) با هم بودن ، همراه بودن .
-
آیینة کسی بودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ء کَ. دَ) (مص ل .) به طور محض در همة حرکات مقلد کسی بودن و از خود ابتکاری نداشتن .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) باد کردن ، ورم کردن .
-
آماق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گوشه چشم .