کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهداشت دهان و دندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناجذ
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) دندان عقل ، آخرین دندان که در دهان شخص ظاهر شود.
-
سوسمار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانوری است خزنده ، دارای چهار دست و پای کوتاه ودم دراز و دهان فراخ با دندان های ریز، سوسمارها انواع مختلف دارند.
-
نسوار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) ناس ، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط کرده در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند.
-
آسیا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) 1 - آسیاب . 2 - هر یک از دندان های عقب دهان ، که تعداد آن ها ده عدد در هر فک می باشد. 3 - (اِخ ) [ یو. ] بزرگ ترین و پرجمعیت ترین قارة دنیا.
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
دندان پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل دندان پزشک ، طبابت دندان . 2 - (اِمر.) مطّب دندان پزشک .
-
افعی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) نوعی مار سمی خطرناک که در دهانش علاوه بر دندان های کوچک تغذیه ای دو دندان قلاب مانند در آروارة بالا وجود دارد که به طرف عقب دهان خمیده است . درون این قلاب مجرایی است که به غدة زهر کشنده راه دارد.
-
اسبله
فرهنگ فارسی معین
(اِ بُ لِ یا لَ) (اِ.) جزو ماهیان فلس دار حلال گوشت بحر خزر است . ماهی ای است بزرگ و سر برهنه که دهانی فراخ دارد و ریشو می باشد و دو ردیف دندان در دهان دارد؛ اسبیله ، اسبیلی .
-
بن دندان
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ دَ) (اِمر.) 1 - ریشه دندان . 2 - لثه . 3 - قصد، اراده . 4 - فرمانبرداری و اطاعت با میل و رغبت .
-
دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) = دهن : قسمت مقدم و فوقانی لولة گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیلة لولة مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن...
-
هتم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شکستن دندان کسی را از بن . 2 - افکندن دندان . 3 - افکندن دندان پیشین کسی را. 4 - در علم عروض اجتماع حذف و قصر است در «مفاعلین » یعنی یک سبب آن را بیندازند و دیگر سبب را قصر کنند «مفاع » بماند به سکون عین ، «فعول » به جای آن ...
-
پیوره
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فر. ] (اِ.) بیماری لثه و دندان که بر اثر آن لثه ها عفونی و متورم شده ، باعث خرابی ریشة دندان می شود.
-
زابغر
فرهنگ فارسی معین
(غ ) (اِ.) آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد. زابگیر و زبغر و زبگر نیز گویند.
-
آب
فرهنگ فارسی معین
دهان (بِ دَ) (اِمر.) آبی لزج و اندکی قلیایی که از غده های دهان ترشح گردد و وقتی با غذا آمیخته شود موجب سهولت هضم آن می گردد، بزاق .
-
از بن دندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ نِ دَ) (ق .) به رضا و رغبت .