کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهانه
فرهنگ فارسی معین
(بَ نِ) [ په . ] ( اِ.) 1 - عذر نابجا. 2 - بازخواست . 3 - سبب ، باعث .
-
جستوجو در متن
-
نق
فرهنگ فارسی معین
(نِ)(اِ.) (عا.) غرغر، بهانه ، بهانه جویی .
-
زق زقو
فرهنگ فارسی معین
(زِ زِ) (ص .) (عا.) آن که زیاد نق می زند و بهانه می گیرد.
-
گردن خاریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) عذر آوردن ، بهانه آوردن .
-
معذور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) عذرآورنده ، بهانه دار.
-
عذر
فرهنگ فارسی معین
(عُ ذْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پوزش خواستن . 2 - (اِ.) بهانه ، بهانه ای ک ه هنگام پوزش خواهی آورده می شود. 3 - (عا.) عادت ماهانه ، رگل .
-
آتو
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - ورق برنده در بازی . 2 - دستاویز، بهانه .
-
بدقلق
فرهنگ فارسی معین
( ~. ق ِ لِ) [ فا - تر. ] (ص مر.) بهانه گیر، بدسلوک .
-
بز رقصاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ دَ) (مص ل .) کنایه از: بهانه های تازه و رنگارنگ آوردن .
-
ذق زدن
فرهنگ فارسی معین
(ذِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) گریه کردن و بهانه گرفتن .
-
نق نقو
فرهنگ فارسی معین
(نِ. نِ) (ص مر.) (عا.) کسی که زیاد بهانه می گیرد و غر می زند.
-
حجت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(حُ جَّ. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - تضمین گرفتن ، متعهد ساختن . 2 - دلیل آوردن . 3 - بهانه کردن ، بهانه قرار دادن .
-
گزک
فرهنگ فارسی معین
(گَ زَ) (اِ.) 1 - مزه ، چیزی که با آن تغییر ذائقه دهند. 2 - سرما زده . 3 - موقع ، فرصت مناسب . 4 - (عا.) بهانه ، دستاویز. ؛ ~دست کسی دادن یا افتادن : بهانه یا مدرک به دست کسی افتادن یا دادن .
-
اما
فرهنگ فارسی معین
(اَ مّ) [ ع . ] (ق .) تفصیل و تأکید را رساند، ولی ، ولیک ، ولیکن . ؛~ تو کار آوردن بهانه آوردن ، ایراد گرفتن .