کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) بتخانه ، بتکده .
-
بهار
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) اولین فصل سال شامل سه ماه : فروردین ، اردیبهشت و خرداد.
-
بهار
فرهنگ فارسی معین
دادن ( ~. دَ) (مص ل .) در فصل بهار، با لشکر در جایی اقامت کردن .
-
واژههای مشابه
-
بهار نارنج
فرهنگ فارسی معین
(بَ. رِ) ( اِ.) شکوفه نارنج که در عطرسازی ، ساختن اسانس و تهیه مربا کاربرد دارد.
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - گل نوشکفته . 2 - نوبهار. 3 - زمین آرایش یافته از بهار مجدد.
-
همیشه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِ.) گلی زردرنگ با بوتة کوتاه و برگ های ضخیم و دراز.
-
واژههای همآوا
-
بحار
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بحر؛ دریاها.
-
جستوجو در متن
-
آبرون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گل همیشه بهار.
-
آبسال
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) بهار، آبسالان .
-
خجسته
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گل همیشه بهار.
-
سبزپری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) بهار.
-
بهاربند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) ( اِ.) 1 - جای بستن چارپایان در بهار و تابستان که سقف ندارد. 2 - خانة هواگیر ویژة فصل بهار.