کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) قیمت ، ارزش ، نرخ .
-
واژههای مشابه
-
ابریشم بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) مزد ساز زدن و چنگ زدن (مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز).
-
آب بها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) پولی که در ازای آب دهند، حق الشرب .
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) پول و بهایی که در برابر اجاره کردن جایی به صاحب آن می پردازند، مال الاجاره .
-
بها آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص ل .) ارزش داشتن .
-
بی بها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) 1 - بی ارزش ، بی قیمت . 2 - پُربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد.
-
پیش بها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) پولی که پیش از دریافت کالا به فروشنده دهند تا هنگام تحویل کالا بقیه پول را بپردازند، بیعانه .
-
تن بها
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بَ) (اِمر.) پولی که کسی برای آزاد شدن کسی دیگر از زندان در صندوق دادگستری گذارد؛ وجه الکفاله .
-
شلان بها
فرهنگ فارسی معین
(ش بَ) (اِ.) مالیاتی که به مناسبت اعیاد وصول می شد.
-
جستوجو در متن
-
نرخ
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) قیمت ، بها.
-
سربها
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (اِمر.) خون بها، دیه .
-
ثمین
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (ص .) گران بها، گران قیمت .
-
رخیص
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) ارزان ، کم بها.