کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنفش
فرهنگ فارسی معین
(بَ نَ) (اِ.) 1 - رنگی است فرعی که از ترکیب دو رنگ اصلی قرمز و آبی بدست آید. 2 - نوعی از جواهر کریمه .
-
بنفش
فرهنگ فارسی معین
(بَ نَ) ( اِ.) کبود رنگ . رنگی غیراصلی که از ترکیب دو رنگ قرمز و آبی به دست آید.
-
جستوجو در متن
-
ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
(اَ غَ) (ص .) سرخ مایل به بنفش .
-
اطلسی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.)نوعی گل شیپوری با رنگ - های آبی ، سفید، بنفش که دارای عطر ملایمی می باشد.
-
باد آورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) 1 - گیاهی است خاردار و سفید رنگ با ساقة راست و برگ های بزرگ پوشیده از تار و گل های سفید، سرخ یا بنفش . 2 - نوایی است از موسیقی .
-
سرخابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص . اِ.) 1 - مربوط به سرخاب . 2 - رنگ سرخ مایل به بنفش که از ترکیب مساوی رنگ های قرمز و آبی ساخته می شود. 3 - صورتی مایل به قرمز.
-
سنبل
فرهنگ فارسی معین
(سُ بُ) (اِ.) = زمبل . زمبول : گیاهی است از تیرة سوسنی ها دارای برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش . پیاز آن را در گلدان می کارند.
-
میخک
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمصغ .) گیاهی است زینتی و علفی از تیرة قرنفلیان که یکساله است و گل های انتهایی زیبا به رنگ های گوناگون (سفید، صورتی ، قرمز بنفش ، نارنجی یا زرد) دارد.
-
فسفر
فرهنگ فارسی معین
(فُ فُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری است جامد به رنگ های سفید، زرد، قرمز، قهوه ای ، بنفش که بوی سیر می دهد و در آب حل نمی شود. چون در هوا فاسد می گردد آن را در آب نگه می دارند.
-
بنفشه
فرهنگ فارسی معین
(بَ نَ ش ِ) [ په . ] ( اِ.) گیاهی است کوتاه با ساقه های باریک و برگ های متناوب ، دارای پنج گلبرگ می باشد، گل هایش کوچک و به رنگ بنفش و زرد و سفید. این گل در بهار پیش از سایر گل ها می روید و بسیار خوشبو است .
-
بادمجان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) ( اِ.)= بادنجان : گیاه یک ساله از تیرة بادمجانیان دارای میوه ای با پوست ضخیم ، بنفش تیره به شکل دراز یا کروی ، پختة آن مصرف خوراکی دارد. باتنکان و بادنکان نیز گویند. ؛ ~دورِ قاب چین کنایه از: آدم چاپلوس ، متملق .
-
پنیرک
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ) (اِمر.) گیاهی است بیابانی دارای برگ های پهن و گل های سرخ و بنفش ، بلندیش تا 60 سانت می رسد، همراه با گردش آفتاب می چرخد. آفتاب گردک ، ختمی کوچک ، نان فلاخ هم می گویند.
-
پرمنگنات
فرهنگ فارسی معین
(پِ مَ گَ) [ فر. ] (اِ.) ماده ای شیمیایی ا ست با نام پرمنگنات پتاسیم ، بنفش تیره و حلال در آب . در پزشکی برای شست و شو و ضدعفونی زخم ها و در منزل برای گندزدایی سبزی ها و میوه ها مورد استفاده قرار می گیرد.
-
پیچک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) 1 - گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند. 2 - هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلولة نخ و ابریشم و ...