کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوط
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) درختی است تناور با برگ های شکافدار و گل های دراز و آویخته و زردرنگ .میوه اش بیضی شکل است و درون آن د انه ای قرار دارد که هم آن را بریان کرده می خورند و هم از آرد آن نان می پزند. چوبش سخت و محکم است ، از آن در نجاری و ساختن قایق ا...
-
واژههای مشابه
-
شاه بلوط
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگ های بیضوی جزو دستة بلوط ها از ردة دولپه ای های بی گلبرگ . گل های نر و مادة این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. قسمت مورد استفادة این درخت پوست و چوب و برگ و میوة آن است .
-
جستوجو در متن
-
مازو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شیرة درخت بلوط که از آن برای ساختن مرکب سیاه استفاده می کنند.