کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلند کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - برداشتن و بالا بردن . 2 - دزدیدن .
-
واژههای مشابه
-
پاشنه بلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بلند باشد. مق . پاشنه کوتاه .
-
پیشانی بلند
فرهنگ فارسی معین
(بُ لَ) (ص مر.) خوش اقبال ، نیک اختر.
-
هفت بلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان .
-
جستوجو در متن
-
اجهار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - آشکار کردن سخن ، بلند کردن آواز، با صدای بلند چیز ی را خواندن . 2 - آشکار کردن .
-
فریاد برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) بانگ کردن ، آواز بلند کردن .
-
تشیید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - استوار کردن . 2 - بلند کردن ، برافراشتن .
-
دروا کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) برداشتن ، به هوا بلند کردن .
-
نحب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نذر کردن . 2 - صدا را به گریه بلند کردن .
-
اعلاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) بلند کردن ، بالا بردن ، برکشیدن .
-
افراختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ)(مص م .)بلند کردن ، بالا بردن .
-
آهیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آهختن ، آختن ، برکشیدن ؛ بیرون کشیدن چیزی مانند شمشیر، تیغ . 2 - بلند کردن ، برافراشتن . 3 - صف کشیدن . 4 - راست کردن ، قائم کردن ، محکم کردن ، استوار کردن .
-
شد
فرهنگ فارسی معین
(شَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار ساختن . قوی کردن . 2 - بلند و پست کردن نغمه تا موافق مطلوب گردد؛ کوک کردن ، اصطحاب . 3 - (مص ل .) دویدن . 4 - حمله کردن .