کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلغم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلغم
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - ترشحات لزج سلول های بدن . 2 - از اخلاط چهارگانة بدن در طب قدیم که غلبة آن سُستی و بی حالی می آورد.
-
جستوجو در متن
-
گش
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) هر یک از اخلاط چهارگانة صفرا، بلغم ، خون ، سودا.
-
اخلاط
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خِلط . 1 - چیزهای درهم آمیخته . 2 - در طب قدیم صفرا وخون و بلغم و سودا.
-
خلط
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آنچه با چیز دیگر آمیخته شده باشد. 2 - هر یک از سرشت های چهارگانه : خون ، بلغم ، سودا، صفرا. ج . اخلاط .
-
نخامه
فرهنگ فارسی معین
(نُ مَ یا مِ) [ ع . نخامة ] (اِ.) آب بینی و سینه و دهان ، خلط دماغ و سینه ، بلغم .
-
کولیت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) ورم مخاط رودة فراخ که معمولاً با عوارض دفع بلغم و خون و چرک همراه است ، ورم قولون .