کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلبل
فرهنگ فارسی معین
(بُ بُ) ( اِ.) پرنده ای کوچک از تیرة توکا با سطح پشتی قهوه ای خوش رنگ و یک دست و سطح شکمی مایل به خاکستری کم رنگ که در ناحیة گلو و شکم به سفیدی می گراید. به خاطر آواز زیبایش معروف است .
-
جستوجو در متن
-
هزار آوا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) بلبل .
-
هزاران
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) بلبل .
-
بوبرد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) ( اِ.) بلبل .
-
هزاردستان
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) بلبل .
-
زندخوان
فرهنگ فارسی معین
(زَ خا) کنایه از: 1 - بلبل . 2 - زرتشتی .
-
نارو
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) پرنده ای خوش آواز مانند بلبل .
-
هزار
فرهنگ فارسی معین
(هِ) 1 - عدد 1000. 2 - (اِ.) بلبل و هزاردستان .
-
مرغ چمن
فرهنگ فارسی معین
(مُ غِ چَ مَ) (اِمر.) بلبل .
-
غین
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) 1 - بیست و دومین حرف از الفبای فارسی . 2 - کنایه از بلبل : چون این حرف به حساب ابجد برابر با عدد 100 می باشد و بلبل را نیز هزار یا هزاردستان خوانند.
-
زندواف
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مر.) 1 - سرودخوان . 2 - خوش آواز. 3 - بلبل .
-
عندلیب
فرهنگ فارسی معین
(عَ نْ دَ) [ ع . ] (اِ.) بلبل ؛ ج . عنادل .
-
مرغ سحر
فرهنگ فارسی معین
(مُ غ . سَ حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) بلبل ، هزاردستان .
-
چهچهه
فرهنگ فارسی معین
(چَ چَ هِ) (اِصت .) = چهچه : 1 - آواز خواندن بلبل و پرندگان خوش آواز. 2 - تحریر دادن صدا.